یادم میاد شروع کلاس درس ۸ بود اصولا تا معلم میومد توی کلاس ! یساعتم جلوش کلی شعر میخوندیم بلکه خودمونو خوب جلوه بدیم ! محال بود اون زمانا دانش آموز باشی شر و شیطون نباشی، یادم میاد ملاک اون موقع هام این بود که وقتی بابام بیاد مدرسه بگن دخترت خیلی آرومه ! اون موقع ها مامانم اصولا برای خیلی چیزا بیرون نمیرفت ! 

من همیشه پرجنب و جوش بودم و پرانرژی ! و باید بگم زرتی با ی حرف چندرغاز گریم میگرفت و میرفتم توی لاک خودم تا نمیومدن ازم معذرت خواهی کنن من همچنان قهر بودم !

بیست سالمه قریب به دوازده سال از اون روزا میگذره ! این ساعت بیدار شدن بعد از چند هفته که اختلال توی خوابم ایجاد شده بود منو یاد اون زمانا انداخت.

من اگه قرار بود توی این سال برم اول دبستان ترجیح میدادم تا وقتی کرونا هست مدرسه نرم چون سوادی درکار نیست ! معلم هنجره اش داغون یا یسریاشونم بیخیال ! متقابلا دانش آموزام دو دسته ان یکی بیخیال ، یکی ام خودش رو به در و دیوار میزنه ولی هیچی نفهمیده :|

 

* من به چه چیزایی فک میکنما پاشم برم که کلی کار دارم ! امروز دیگه جدی جدی باید به همه اش برسم

قلب میتپه فقط برای تپیدن

گریه بودم خنده شدم

روزای آروم !و دگر هیچ...

اون ,توی ,سال ,  ,برم ,دانش ,اون موقع ,دوازده سال ,اون زمانا ,یادم میاد ,تا وقتی

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

تکنولوژی نوشته های یک دانشجو صفحه خاننده ی هیپ هاپ ابول اقامت ایران من سالم زیبا Gamers Ground وبلاگ شخصی ایلقار مددی علم و زندگی یک دعا محمد سبزی